صبحم را با آواز زیبای برخورد قطرات درشت باران به پنجرهی اتاق شروع میکنم. ناخودآگاه به یاد مادربزرگ میافتم. قول داده بودم امروز به خانهشان بروم و حالا بهانهی خوبی است برای کنسل کردن یک قرار. بلند میشوم، به زحمت خودم را از رختِخوابِ گرم و نرمم جدا میکنم. پنجره را باز میکنم و میگذارم آب به زندگیام جاری شود. انگار طوفان میآید. بعد تمام عاشقهای زمین که پشت پنجره …
مطالعه بیشتر »آرشیو ماهانه: آوریل 2020
به بهانهی هفتم اردیبهشت.
سلام امروز، هشتم اردیبهشتماه و درست یک روز پس از زادروزم است. اینکه اساسا تاریخ تولدم را چرا جدی نمیگیرم ولی در عین حال انتظار دارم کسانی به من تبریک بگویند همیشه مایه انزجارم از رفتار دوگانهام بوده. مثلا امروز، هیچ کدام از صمیمیترین دوستانم، تولدم را تبریک نگفتند. البته شاید این مشکل از خودم هم بود که جایی جار نزدم که امروز، پا به این دنیا گذاشتهام. الان اما …
مطالعه بیشتر »(17) بیا از مرگ بگوییم! – بخش سوم
منبع عکس مقدمه تجربهها نخستین، سرنوشتسازاند. این را شاید بتوانیم پس از ازسرگذراندن بسیاری از اتفاقاتِ ریز و درشت، عمیقا درک کنیم. درکی که منجر به تفکر، پیرامون آن موضوع خواهد شد. درکی که به قول معروف، چشم ما را به روی حقیقت ماجرا باز خواهد کرد. نخستین تجربه، مانند فانوسی در تاریکی، راهنما و راهگشای ما به سمتی خواهد بود که غالبا، انتهای مشخصی ندارد اما قدمگذاشتن در آن، …
مطالعه بیشتر »انزوا.
روزهای زیادی از آخرین باری که با شخصی ناشناس، یا به قولی، هفت پشت غریبهای، همکلام شدهام، میگذرد. حتی در آن روزهایی هم که مجبور بودم ساعتهای متمادی در خانه بمانم و تمام ارتباطم با دنیای خارج به آخر هفتههایی محدود میشد که با دوستان به سوراخسمبههای شهر سرک میکشیدیم، بیشتر از این روزها، آدمها در حیاط زندگیام رفت و آمد داشتند. هرچند منکرِ عامدانه بودن بخشی از این اتفاقات …
مطالعه بیشتر »